امروزه ديگر از آن نوع تنبيهات كه با تشريفات خاصي هم انجام مي‌شد خبري نيست اما تنبيه بدني هنوز هم يك بحث جدي در بدنه‌آموزش و پرورش و بين مسئولان، معلمان، دانش‌آموزان و اولياي آنهاست. بعضي از معلمان و اوليا شديدا با آن مخالف هستند. معلماني هم وجود دارند كه به طور غيررسمي از تنبيه بدني استفاده مي‌كنند و جود آن را لازم مي‌دانند. حتي من با دانش‌آموزاني برخورد داشته‌ام كه وجود تنبيه را لازم مي‌دانستند و اذعان مي‌داشتند بعد از تنبيه بدني مجبور و يا شايد تشويق مي‌شوند دروس خود را بيشتر مطالعه كنند. حتي بعضي از اوليا هم چنين عقايدي دارند. در كلاسها يا دوره‌هايي كه معلمان يك جا جمع مي‌شوند اگر بحث كلاسي به اين موضوع كشيده شود، ممكن است ساعتها اين بحث ادامه پيدا كند. اما اين بحثها كمتر بر پايه تئوريها و تحقيقات علمي است، بيشتر نظر هستند تا نظريه. بنابر اين هركس سعي مي‌كند سخن خود را به كرسي نشاند بدون اينكه به مبناي علمي آن توجه داشته باشد. ترجمه اين مقاله از اين نظر مي‌تواند مفيد واقع شود كه نويسنده سعي كرده است دلايل مخالفان تنبييه را دسته‌بندي كند و براي هر يك استدلال خود را بياورد. در اين مقاله نويسنده با اينكه پاسخ مخالفان تنبيه را مي‌دهد اما كاملا تنبيه بدني را تاييد نمي‌كند بلكه بر اين نظر است كه نبايد آن را به طوركلي بي‌فايده بينگاريم. به زعم نويسنده استفاده از نوعي تنبيه كه به آن تنبيه نادر(Infrequent) و ملايم (Mild) اطلاق مي‌كند، در بعضي مواقع مي‌تواند مفيد واقع شود. هرچند بعضي از استدلالها چندان محكم به نظر نمي‌رسند، اما مطالعه اين مقاله كه مي توان گفت به نوعي حرف جديدي است و برخلاف نظريات جاري فقط به محكوميت هر نوع تنبيه اكتفا نمي‌كند، مفيد به نظر مي‌رسد.

1. مقدمه

مخالفان تنبيه بدني كودكان، بدرستي از گسترش استفاده از تنبيه بدني و اعمال خشونت كه اغلب باعث ايجاد خسارات بسيار مي‌‌گردد انتقاد مي‌كنند. آنها اغلب براي نشان دادن اين مسئله كه از تنبيه صرفا به عنوان آخرين حربه استفاده نمي شود بلكه به صورت مداوم و براي تخلفات بسيار كوچك مورد استفاده قرار مي‌گيرد، زحمات بسيار كشيده‌اند. آنها همچنين تعداد بسيار زيادي از نمونه‌هاي تنبيه بدني و اعمال خشونت را ثبت و ضبط كرده‌اند.

من هيچ ترديدي در پيوستن به مخالفت با چنين اعمالي كه به درستي به آنها «بهره كشي از كودك»[1] اطلاق مي‌شود ندارم. جايي كه به نظر من مخالفان تنبيه بدني دراشتباه هستند اين است كه آنان مي‌گويند هرگز نبايد از تنبيه بدني استفاده كنيم. عموم مردم و همچنين متوليان آموزش و پرورش و روان‌شناسان كه در باره تنبيه بدني بحث مي‌كنند به دو گروه متضاد تقسيم مي شوند. آنهايي كه مخالف اين عمل هستند، قصد دارند آن را به طور كلي ممنوع سازند. آنهايي كه متمايل به استفاده از اين حربه هستند، از اين عمل دفاع جانانه‌اي مي‌كنند و در باره ارتباطات منطقي زيادي كه در باره خطرات و سوء استفاده از اين شكل از تنبيه وجود دارد بي تفاوت هستند.

تعجب‌آور است كه مسئله اخلاقي تنبيه بدني با وجود فراخي و وسعت آن از توجه فلاسفه رهايي جسته است. در اين مقاله قصد دارم انواع استدلالات مرسومي كه در حوزه مخالف با تنبيه بدني هستند را مورد ملاحظه قرار دهم و نشان دهم چرا آنها در رسيدن به اين نتيجه در دفاعشان كه چنين تنبيهاتي مطلقا بايد ممنوع شوند، شكست مي‌خورند. اگر چه در عمل من مي‌خواهم نشان دهم كه تعدادي از اين براهين، قدرت قابل ملاحظه‌اي براي تحميل محدوديت‌هاي اخلاقي قابل توجه در استفاده از تنبيه بدني را دارند.

بعد از بررسي و رد براهيني كه مبتني بر حذف كامل تنبيه بدني هستند، به طور خلاصه برخي از استدلالات مثبت نسبت به تنبيه بدني را قبل از اينكه يك زمينه كلي را به عنوان ملزومات و شرايط مطرح كنم مورد ملاحظه قرار خواهم داد. با وجود اين قبل از بحث روي هر كدام از اينها بعضي از ملاحظات اوليه به ما در تمركز روي موضوعي كه مورد بحث خواهد بود كمك مي‌كند.

الف: تنبيه بدني چيست؟

تنبيه بدني به صورت تحت اللفظي يعني وارد كردن ضربه به بدن. در اين صورت حتي با «مجازات اعدام» هم متفاوت است، تنبيه بدني اثرات بلند مدتي بر جاي مي‌گذارد. تنبيه بدني مي‌تواند براي اشاره به طيف وسيعي از دامنه جرايم مورد استفاده قرار گيرد، از كار اجباري گرفته تا شكنجه جسمي. كانون توجه من در اين مقاله روي شكلي از تنبيه بدني خواهد بود كه به نظر مي‌رسد منطقه اصلي مناقشه باشد، تحميل درد فيزيكي بدون صدمه به اعضاي بدن. نمي‌خواهم بگويم اين نوع تنبيه مشكل‌سازترين نوع تنبيه است، بلكه به اين علت آن را مورد توجه قرار مي‌دهم چرا كه به نظر مي‌رسد ميانه‌ترين سطح تنبيه بدني باشد كه مورد اختلاف است. بعلاوه معلوم مي شود تحميل درد بدون آسيب گونه‌اي از تنبيه بدني باشد كه نقطه اصلي بحث است، ولو اينكه مخالفان تنبيه بدني مكررا به آن نمونه‌هاي تنبيه بدني اشاره مي‌كنند كه آسيب جسمي ايجاد نموده‌اند.

تنبيه بدني نامهاي گوناگوني را در بر مي‌گيرد، فقط محدود به «كتك زدن»[2] ، «سيلي زدن»[3]، «لگد زدن»[4]، «با چوب زدن»[5]، «ضربه زدن»[6] و «زنداني كردن»[7] نيست. بعضي از اين موارد عمومي هستند، بقيه به شدت تنبيه يا به وسيله مورد استفاده اختصاص دارند. من از تعداد ديگري از اين موارد قابل تبديل به هم به عنوان موارد متدوال تنبيه بدني استفاده خواهم كرد.

ب: تنبيه بدني در خانه‌ها و مدارس

مجموعه‌اي از تنبيهات وجود دارد، اما كانون توجه من روي خانه‌ها و مدارس خواهد بود. اين اماكن خصايص مشتركي دارند كه باهم از ديگر اماكن مناسب براي تنبيه بدني متمايز مي‌شوند. هم در خانه‌ها و هم در مدارس كودكان به وسيله بزرگسالان (والدين يا معلمان) تنبيه مي‌شوند. به طور مشابه در هردو مكان، مفاد تنبيهه بدون محاكمه رسمي بر كودك اعمال مي‌شود و اغلب براي گناهان نامشخص در قانون و مقررات، گناهاني كه در خانه‌ها و مدارس ديگر ممكن است ممنوع نباشند، بلكه بيشتر به عنوان يك عمل شيطنت‌آميز يا خطاكاري فرض مي‌شوند.

تفاوتهاي معني‌داري بين خانه و مدرسه وجود دارد. اكثر والدين دوست دارند علائق بچه‌هايشان محدود به محبت و دوست داشتن و مراقبت از آنها باشد. همچنين بيشتر والدين دوست دارند بچه‌هاي خودشان را بيشتر از معلمان آنان بشناسند. معلمان، عموما كنتاكت كمي با دانش‌آموزانشان دارند مگر بعضي از آنها كه در كلاسهاي بزرگتري تدريس مي‌كنند. در حالي‌كه عده‌اي مخالف تنبيه بدني به هر نحو حتي به وسيله والدين در خانه هستند ، تعدادي ديگر با اين عمل فقط در بيرون از خانه مخالف هستند. آنها ممكن است بگويند كه تفاوتهاي خانه و مدرسه به صورت اخلاقي است و بيان نمايند چرا تنبيه بدني در خانه قابل قبول است ولي اين امر در مدرسه غيرقابل قبول است.

من فكر مي‌كنم اين دو باهم تفائتهاي مشخصي دارند. «تنبيه رسمي»[8] هرگز نمي‌تواند ارتباطات نزديك موقعيت خانواده را تحت تاثير قرار دهد. بعضي زيان‌ها و سودها بر آن متصور است. يكي از مزيتهاي آن اين است كه داوري رفتار و تصميم‌گيري در باره تنبيه در هاله‌اي از محبت قرار نخواهد گرفت. (چه تعداد از والدين به فرزند قاتلشان كه به علت قتل به زندان طويل‌المدت محكوم شده است مي گويند: «او واقعا پسر خوبي است.»)

علاوه بر اين تمام محيط هاي رسمي به يك اندازه «غير‌‌‌شخصي»[9] نيستند. مدارس خيلي بيشتر از «دادگاه هاي ايالتي»[10] شخصي هستند. در مقايسه با قضات و كارهايي كه آنان در برابر متهمان انجام مي‌دهند، معلمان شاگردان خود را بهتر مي‌شناسند و احتمالا مراقبت بيشتري از آنها به عمل مي‌آورند. بنابر اين تنبيه در مدارس مي‌تواند تحت پوشش يك هدف آموزشي مفيد صورت گيرد. مدرسه حركت از حوزه خانواده به طرف حوزه «ايالت»[11] (دولت) را تسهيل مي‌كند. بچه ياد مي‌گيرد كه هميشه تنبيه به وسيله افراد نزديك به او كه او را آنها را دوست دارد و مي‌شناسد صورت نمي‌گيرد. اين به اين معني نيست كه به معلمان بگوييم لازم نيست مانند قضات از زمينه‌ها و مناسبات و جنبه‌هاي اخلاقي مربوط به متخلفان قبل از اعمال مجازات آگاهي پيدا كنيد.

2. پاسخ به استدلالات مخالفان تنبيه بدني

كساني كه مخالف تنبيه بدني هستند معمولا يك استدلال واحد را دنبال نمي‌كنند. معمولا آنان مجموعه‌اي از دلايل را براي اثبات نگرش خود جمع‌آوري مي‌نمايند. احتجاج‌هاي آنها ريشه در نظريات خاص تنبيه ندارند، نظرياتي كه اصل تنبيه را تاييد مي‌كنند و مي‌گويند چرا تنبيه بدني در مقابل نيازهاي تئوريكي شكست مي‌خورد. در بسياري از حالات ممكن است به همين نحو باشد چرا كه آنان فاقد يك نظريه (تئوري) تنبيه هستند. هرچند بايد گفته شود از نظر آنها داشتن يك نظريه تنبيه به تنهايي چندان كمكي نمي‌كند چرا كه به نظر آنان مسئله اصلي حكم دادن به اين مسئله است كه آيا تنبيه بدني اصلا از نظر اخلاقي قابل قبول است؟ اين به اين دليل است كه نظريه‌هاي سنتي تنبيه بدني در درون خودشان قائل به اين مسئله نيستند كه شخص تنبيه بدني را مي‌پذيرد يا نه. تعدادي از انديشه‌ها وساطت كاربرد نظريه‌ها را در برخورد با تنبيه بدني مي‌پذيرند. براي مثال براي تئوري هاي منطقي تنبيه، ملاحظات مناسب، در نظر داشتن اثربخشي تنبيه بدني در مقايسه با بازدارندگي يا اصلاح و اندازه هر يك از عوامل ناسازگار، مهم است. براي مجازات‌كنندگان، در صورتي كه تنبيه متناسب با جرم باشد اين امر مي‌تواند موجه باشد. مجازات‌كنندگان به نتيجه‌ي تنبيه علاقه‌مند نيستند بلكه آنان قدرت تنبيه را مورد ملاحظه قرار مي‌دهند. بنابر اين پرسش مهم براي آنان اين است كه آيا تنبيه بدني به طورغير قابل قبولي ظالمانه است يا برعكس بي‌ارزش كننده‌ي شكل تنبيه است؟ مجازات‌گرايي چيزي در باره تركيب شكل غير قابل قبول تنبيه نمي‌گويد، همانند فايده‌گرايي كه خودش نمي‌تواند بگويد كدام نوع تنبيه موثر يا مضر است. پس ما نمي‌توانيم به نظريه‌هايي برگرديم كه جوابي براي اين سوالها ندارند. نبايد اساس تئوريكي را جستجو كنيم يا تصور كنيم هر عقيده‌اي در باره نظريه تنبيه صحيح است. به همين علت به نظر من زمينه‌ي تئوريكي بسيار فراتر از هدف اين مقاله است. نوشته‌هاي زيادي وجود دارد در باره‌ي اينكه آيا تنبيه مي‌تواند موجه باشد و من در اينجا نمي‌توانم به تحليل آنها اميدوار باشم. در عوض توجه خود را معطوف به سوال تنبيه بدني خواهم كرد.

اينها استدلال‌هاي مشخصي هستند كه توسط افردي كه معتقدند تنبيه بدني هرگز نبايد اعمال شود مطرح شده اند:

الف: باعث سوء استفاده مي‌شود.

ب: تحقير كننده[12] است.

ج: آسيب جسمي به بار مي‌آورد.

د: باعث انحراف جنسي مي‌شود.

ه: باعث بدآموزي مي‌شود.

و: باعث سركشي شده و موجب ارتباط ضعيف[13] بين معلمان يا اوليا با بچه‌ها مي‌شود.

ز: تنبيه بدني بازدارنده نيست.

من هركدام از اين استدلال‌ها را مورد بررسي قرار خواهم داد.

ادامه دارد....