برای همه‌ی معلمان نمونه و خوبم

نمی‌دانم چرا ولی من معلمان ابتدایی را خیلی معلم‌تر می‌دانم تا معلمان دوره‌ی راهنمایی و دبیرستان. معلم ابتدایی یک جور خاصی معلم است معلم بودن با تمام قوا. همین الآن بعد از گذشت سالها می‌توانم چهره‌ی معلمان ابتداییم را در ذهنم تصور کنم. سال اول آقای پژمان، سال دوم و سوم آقای جوان، سال چهارم خانم جانسپار و سال پنجم آقای زنبورچی. مهربانی ها و زیبایی روح آقای پژمان را در اولین روز مدرسه نوشته ام و با یاد او هر موقع به هفت سالگی برمی گردم و شعرهای زیبای فارسی سال اول ابتدایی که با شیطنت ها و شادی های کودکانه گره خورده است.

 از معلمان دوره راهنمایی و دبیرستان تصویری به شفافیت دوره‌ی ابتدایی ندارم به غیر از چند نفر که اندکی شاخص بودند. مثل ناظم دوره‌ی راهنمایی که نامش یادم نیست ولی عینک دودی می‌زد و وقتی عینکش را درمی آورد دائما پلکهایش را پشت سرهم باز و بسته می‌کرد نوعی تیک داشت و شاید به همین خاطر کمتر عینک دودیش را درمی‌آورد.

 

ادامه نوشته

من مردی را دیدم ....

من مردی را دیدم که می‌گفت خوش به حالت ساختمانت نوساز است و می‌توانی از پشت کنتور برق سیمی بکشی و دیگر پول برق ندهی. گفتم مگر چقدر پول برق می‌دهی ؟ گفت: ماهی پنج هزار تومان! فیش حقوقش را دیدم با اضافه کاریش بیشتر از یک میلیون و سیصد هزار تومان به اضافه درآمد زن کارمندش.

 

ادامه نوشته