صبح یک روز سرد زمستانی است. هنوز هوا تاریک است و ساعتی به طلوع خورشید مانده است. صدها نفر جمع شده­اند تا جان کندن دو انسان را بالای چوبه دار تماشا کنند. آنان ساعت­ها منتظر مانده­اند تا تماشای این صحنه را از دست ندهند. بعضی­ها با موبایلشان از صحنه جان کندن و دست و پا زدن دو انسان فیلم و عکس می­گیرند تا بعدا بارها و بارها بتوانند این صحنه را تماشا کنند و به دیگران نشان دهند که ببین! من آنجا بودم.

کار آن دو جوان از هیچ منظری قابل دفاع نیست. برای دست یافتن به پول، شخص دیگری را با قمه تهدید کرده اند و به زور پولهایش را از دستش ربوده­اند. آنها به نظر خودشان آسانترین راه را برای دست یافتن به پول برگزیده بودند. غافل از اینکه ساعتی بعد از این عمل تصاویر آنها بر روی اینترنت نشان داده خواهد شد و میلیونها انسان دیگر کار زشت آنها را تماشا خواهند کرد. در تصویر، یکی از آنها که بسیار جوان می­نماید، ۱۹ ساله، دیپلم ردی، وحشت­زده به طنابی که آماده است تا به گردنش حلقه بزند و به جرثقیلی که آماده است تا او را از زمین بکند خیره شده است. دیگری سر به دوش جلادش گذاشته است و انگار که جلادش هم به او دلداری می­دهد.  

کشته شدن هر انسانی صحنه­ی دهشتناکی است. خصوصا اگر انسان دیگری هم در جریان وقوع جرم کشته نشده باشد که شخص، خودش را با آن دلداری دهد و سعی کند حس انتقام را در خودش قوی کند و با خودش بگوید حقشان بود چون خودشان جان انسان دیگری را گرفته بودند.

من فکر می­کنم بسیاری از­ ما انسانها نیرویی در درونمان است که انگار نیاز دارد تا با خشونت سیراب شود. حتی در میان ما معلمان که گاهی در باره مشکلات اقتصادی و اجتماعی صحبت می­کنیم، اکثریت می­گویند باید اعدام شود. چرا اعدامش نمی­کنند؟

اگر اعدام کنند، مسئله حل می­شود.

دو جوان تمام شدند و تماشاگران نفس راحتی کشیدند و به خانه­هایشان رفتند و شاید هم در وسط راه نان سنگک برشته­ای راهم خریدند تا صبحانه را همراه با خانواده میل کنند! همراه با چایی شیرین می­چسبد! اما آیا کسی  به چرایی مسئله فکر کرد؟ کسی فکر کرد که این جوانها چرا این راه را برای درآوردن پول انتخاب کرده بودند؟ کسی اندیشید یکی از آن جوانها برای عمل قلب مادرش نیاز به 4 میلیون پول داشت؟ کسی فکر کرد چرا آنان ترک تحصیل کرده بودند؟ آیا قاضی دادگاه هنگام صدور حکم با خود خلوتی کرد؟ آیا قاضی دادگاه توانست ماجرا را فارغ از نمایش تصاویر آنها در تلویزیون و اینترنت ببیند؟ آیا برای هر ۲۰ زورگیری که بنا به گفته فرماندهی ناجا هر روز در تهران اتفاق می­افتد حکم اعدام صادر می­شود؟  آیا کسی فکر کرد چرا  در کشورهایی مانند نروژ و دانمارک و سوئد و ... که کسی اعدام نمی­شود جنایت و دزدی کمتر از ایران است؟

یک بار هم در قضیه «ابراهیم اخراج شد» نوشتم اخراج راه حل ساده­ای است. خیالمان راحت می­شود که یک عنصر نامطلوب را از مدرسه اخراج کردیم و همه چیز در امن و امان است. اما بیاییم با خودمان بیندیشیم آیا مجازات اخراج برای یک تقلب یا یک دعوای بین دانش­آموزی یا یک سخن بی­ربط نسبت به معلم یا مدیر مجازات مناسبی است؟ کسی چه می­داند شاید آن جوانان اعدام شده هم تجارب لذت­بخشی در مدرسه نداشته بودند.